مقام معظم رهبری: در طول تاریخ، رنگ های گوناگون بر سیاست این کشور پهناور سایه افکند؛ اما رنگ ثابت مردم گیلان، رنگ ایمان بود.
شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ - Saturday 27 Apr 2024
محتوا
آزادی و تدیّن از منظر رهبر نهضت جنگل

آزادی و تدیّن از منظر رهبر نهضت جنگل

آزادی و تدیّن از منظر رهبر نهضت جنگل   حجت الاسلام دکتر مجید احمدی کچایی[۱] جهت دانلود فایل مقاله اینجا کلیک کنید، فصلنامه فرهنگ گیلان، شماره ۴۲، ص۴۰٫۴۱ میرزاکوچک جنگلی جنبش خود را در برهه‌ای آغاز کرد که ایران گرفتار سیاست­های استعمار انگلیس و روس‌های زیاده‌خواه بود. میرزا در قیام خود از طرفی گرفتار دشمنان […]

سه‌شنبه 28 نوامبر 2023 - 11:50

آزادی و تدیّن از منظر رهبر نهضت جنگل

 

حجت الاسلام دکتر مجید احمدی کچایی[۱]

جهت دانلود فایل مقاله اینجا کلیک کنید، فصلنامه فرهنگ گیلان، شماره ۴۲، ص۴۰٫۴۱

میرزاکوچک جنگلی جنبش خود را در برهه‌ای آغاز کرد که ایران گرفتار سیاست­های استعمار انگلیس و روس‌های زیاده‌خواه بود. میرزا در قیام خود از طرفی گرفتار دشمنان داخلی یا همان منافق صفتانی بود که در فریب مردم نگون بخت ایران گوی سبقت را از بیگانگان ربوده بودند و از دیگر سو اتحاد شوم استعمارگران نیز خود زخمی دیگر بر پیکره این جنبش مقدس بود. از این رو میرزا می‌بایست با دوگانه نفاق از درون و بیگانگان به مبارزه برخیزد. او نیک می‌دانست که برای برون رفت از مشکلات نباید به هیچ کدام از دشمنان دوگانه خود اعتماد ورزد. بنابراین نکته‌ای که وی در خشت خام می‌دید بسیاری از روشنفکران در آیینه صاف هویدا نمی‌دیدند از این رو هیچگاه به روس و انگلیس اعتماد نکرد.

آری میرزا از طرفی از درون یا گرفتار مناقشات دوستانی همچون احمد کسمایی و منافقانی همچون احسان‌اله خان بود و یا از طرف دیگر با یکپارچگی دشمنان بیرونی ـ انگلیس و روسیه ـ مواجهه بود؛ اما به هر روی تزلزل در او راه نیافت و همچون برخی از یاران وفادارش، خود را نباخت و تا آخرین روز حیات خود، افزون بر مبارزه به روشنگری می‌پرداخت؛ چنانکه در راه آزادی‌خواهی چنین بود. او حقیقتا آزادی‌خواه بود و بدون شک دیدگاه وی در این مورد بسیار متفاوت از روشنفکرانی بود که آزادی را تنها در زن بارگی و خفت زندگی همراه با ننگ می‌دانستند. وی آزدای را جدا شدن از دست بیگانگان استعمارگر می‌دانست چنانکه خود می‌گفت: «من آلت دست قوی‌تر از شماها نشده‌ام، چه رسد به شماها» و هشدار می‌دهد: «هرکس که در امور داخلی‌مان مداخله کند، او را در حکم انگلیس و نیکلا و درباریان مرتجع ایران می‌شناسیم.»[۲] به باور میراحمد مدنی، از سران نهضت جنگل و از دوستان با سابقه میرزاکوچک خان: «میرزاکوچک و همراهانش اهتمام داشتند که بیگانگان در امور داخلی ایران مداخله نکنند و ایران بایستی به دست ایرانی اداره شود و در قبال هر قشون بیگانه ایستادگی می‌نمود و سعی داشت که مقدورات کشور به مردان صالح سپرده شود تا آمال و آرزوی آزادی‌خواهان اجرا گردد و به همین منظور با هر نیت ارتجاعی و استعماری مخالفت می‌نمود.»[۳]

همچنین درباره آزادی می‌گفت: «خداوند متعال همه را آزاد آفریده و بنده یکدیگر نیستند و طوق بندگی را نباید به گردن نهند.»[۴]

اهمیت آزادی در نگاه میرزا به حدی بود که وی در نامه‌ای به مدیوانی، گروه خود را گروه «احرار» می‌نامد و می‌نویسد: «فداکاری‌های بنده و احرار جنگل برای وصول به آزادی است.»[۵] وی در جای دیگر می‌نویسد: «حاشا و کَلّا عقیده ما ثابت و محکم است؛ تمام افراد ما با حرارت سرشاری برای فدا شدن در راه آزادی بی‌پروا هستند.»[۶] میرزا در نامه‌ای به لنین، پیش شرط نیل به آزادی را مقابله با دخالت خارجیان عنوان کرده و درباره شأن آزادی در مبارزه می‌نویسد: «اگر ما از دخالت خارجی‌ها در کارهای داخلی و خارجی‌مان جلوگیری ننماییم، این دلیل می‌شود که ما به مقصود خود به آزادی نخواهیم رسید.»[۷]

با این حال، میرزا همه آزادی را در پناه دین اسلام می‌دانست چنانکه درباره او می‌گفتند: «میرزا یک مرد مذهبی تمام عیار بود. هیچ‌گاه واجباتش ترک نمی‌شد و از نماز و روزه قصور نمی‌کرد و در بین دو نماز، آیات «و مَن یَتَوکَّل عَلَى اللهِ فَهُو حَسبُه»[۸] و «قُل اللّهُمَ مالِکَ المُلکِ»[۹] و «لا تَحسَبَنَّ الذّینَ قُتِلُوا فِی سَبِیل اللهِ…»[۱۰] را زمزمه می‌کرد.»[۱۱] و به اذعان یحیی دولت‌آبادی، میرزاکوچک خان مردی است «دوست‌دار عالم اسلامیت و طرفدار استقلال و آزادی ایران و مخالف حکومت‌های استبدادی خودی و بیگانه.»[۱۲]

و چنانکه خود می‌گفت: وقتی وثوق‌الدوله با فشار روس یک نیروی مجهز را به فرماندهی تکاچین‌کف، صاحب ‏منصب روسى قزاقخانه از تهران به رشت اعزام کرد، وی قبل از درگیری، نامه‌ای به میرزا نگاشت و کوشید با تطمیع و تهدید، میرزا را تسلیم کند. اما پاسخ میرزا این بود: «در قانون اسلام مدون است که کفار وقتی به ممالک اسلامی مسلط شوند، مسلمین باید به مدافعه برخیزند.» آخرین نامه بازمانده از میرزاکوچک خان به تاریخ ۵ آبان ۱۳۰۰ که تقریبا یک ماه پیش از شهادتش نوشته شده است، نیز دلیل دیگری از پایبندی سردار جنگل به دین و مفاهیم دینی در آخرین روزهای حیات وی است. در بخشی از این نامه آمده است: «اتکای بنده و همراهان به خداوند دادگری است که در بسیاری از این اتفاقات ما را در پرتو توجهات خود محافظت کرده است. به جز از خداوند به هیچ‌کس مستظهر نبوده و امیدوارم که توجهات کامله‌اش شامل حال و یار و معین ما باشد.. ما هر گونه اتهاماتی را که به ما نسبت می‌دهند می‌شنویم و حکمیت را به خداوند قادر و حاکم علی‌الاطلاق واگذار می‌کنیم.»

سوگمندانه میرزا را با حربه نفاق و بهانه جدایی طلبی سرکوب کردند و حتی مع الاسف تبلیغات می‌کنند که وی به دنبال تجزیه ایران بزرگ بود اما خود چنین می گوید: «ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم. استقلال به تمام معنای کلمه… ما طرفدار یگانگی عموم مسلمانانیم. این است نظریات ما که تمام ایرانیان را دعوت به هم صدایی کرده، خواستار مساعدتیم.» میرزا در یکی از نامه‌های خود، بر این مهم تاکید کرده و می‌نویسد: «عاری از شرف می‌دانم کسی را که حقوق و حاکمیت و استقلال مملکت را فدای شغل و مقام کند… من استقلال ایران را خواهانم و بقای اعتبارات کشور را طالبم.»[۱۳] همچینن بنا به گفته ابراهیم فخرایی: «میرزا و دیگر یارانش هیچ‌گاه به این مسئله [جدایی‌طلبی] نمی‌اندیشیدند، زیرا معتقد بودند اعلام خودمختاری نوعی پراکندگی و تجزیه مملکت است.»[۱۴]

از این رو بود که رادمردی از روحانیت و از تبار ایرانیان، کشته زخم نفاقی شد که سر در آخور استعمار داشت و سرانجام توسط قلدری از تبار اوباش، مظلومانه در ارتفاعات گیلان به شهادت رسید و سر از بدن مطهرش همسان مقتدایش سالار شهیدان جدا کردند و به ارمغان این پیروزی سر را تا به تهران چرخاندند.

منابع:

ابراهیم فخرایی، ۱۳۵۷، سردار جنگل، جاویدان، تهران.

محمدعلی گیلک، ۱۳۷۱، تاریخ انقلاب جنگل، گیلکان، رشت.

میراحمد مدنی، ۱۳۷۷، جنبش جنگل و میرزا کوچک‌خان، به کوشش سید محمدتقی میرابوالقاسمی، انجمن آثار و مفاخرفرهنگی، تهران.

یحیی دولت‌آبادی، ۱۳۷۱، حیات یحیی، نشر عطار، تهران.

 

[۱] . دکتری تاریخ و تمدن اسلامی، استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.

[۲] . ابراهیم فخرایی۱۳۵۷، ص۳۰۱٫

[۳] . میراحمد مدنی، ۱۳۷۷، ص۷۳٫

[۴] . ابراهیم فخرایی، ۱۳۵۷، ص۲۶۶٫

[۵] . ابراهیم فخرایی، ۱۳۵۷، ص۳۶۱٫

[۶] . ابراهیم فخرایی، ۱۳۵۷، ص۴۲۵٫

[۷] . محمدعلی گیلک، ۱۳۷۱، ص۳۱۷ـ ۳۱۸٫

[۸] . سوره طلاق، آیه۳٫

[۹] . سوره آل‌عمران، آیه۲۶٫

[۱۰] . سوره آل‌عمران، آیه۱۶۹٫

[۱۱] . ابراهیم فخرایی، ۱۳۵۷، ص۳۸٫

[۱۲] . یحیی دولت‌آبادی، ۱۳۷۱، ص۹۳٫

[۱۳] . محمدعلی گیلک، ۱۳۷۱، ص۳۵۲٫

[۱۴] . ابراهیم فخرایی، ۱۳۵۷، ص۲۵۶٫

ارسال دیدگاه

enemad-logo