گزارش خواندنی از دعای باران آیت الله سید محمود روحانی در رشت + عکس
دکتر عبدالکریم گلشنی
همین حرفها را که میزد یک مرتبه یکی از بیرون فریاد زد: «باران! باران! دارد می آید مثل سیل.» جماعت بیرون مسجد بیش از جماعتی بودند که در داخل مسجد حضور داشتند. بعد از این حادثه عده زیادی از جمعیتی که در مسجد بودند، هجوم آوردند به منبرو لباس و عبا و قبای آقا را تکه تکه کردند که به عنوان میمنت و تبرک بردارند.
دکتر عبدالکریم گلشنی
اشاره: دقیقا موقعی که مردم ایران در دوران جنگ جهانی دوم، با نیروهای اشغالگر و جنگ مواجه بودند، قحطی و کم آبی سراسر ایران را فرا گرفت و از جمله مناطقی که مردم نزد علما رفتند و درخواست نماز باران کردند، قم بود که مردم در خرداد ۱۳۲۳ شمسی نزد آیت الله سید محمدتقی خوانساری رفتند و همان نماز باران معروف و بعد از آن باران شدیدی که همه را به تعجب واداشت سراسر قم را فرا گرفت.
در تابستان ۱۳۲۳ مردم گیلان نیز گرفتار کم آبی شدند و کشاورزان با مشکلات جدی مواجه شدند و همگی مستاصل به نزد عالم بزرگ گیلان آیت الله سید محمود روحانی رشتی رفتند و از او چاره جویی کردند. او به همراه مردم مشغول دعا شدند و نتیجه آن شد که در کمال تعجب باران در وسط دعایشان سرازیر شد و امروز مردمان کهنسال رشت، آن دعا را به خوبی به یاد دارند.
دکتر عبدالکریم گلشنی که از شاهدان عینی آن واقعه بوده است، یادداشتی را در شهریور ۱۳۹۳ نوشته که حاوی جرئیات بسیار جذاب و خواندنی از آن دعای باران است. این مطلب به نقل از وبلاگ نوشته ها و گزیده ها متعلق به علی احسانی مقدم نقل می شود. گفتنی است که دکتر گلشنی ماجرای این دعای باران را با کمی تغییر، در دو کتابش ذکر کرده است.[۱] متن این خاطره زیبا و خواندنی را می خوانیم:
×××
دقیقاً هفتاد سال پیش بود؛ یعنی سال ۱۳۲۳ هجری شمسی. در همین [فصل] تابستان بود؛ کشاورزان و زارعان گیلانی مدتها بود از نزولات رحمانی و آسمانی بیبهره مانده بودند؛ به طوری که بیشتر مزارع و باغات چای دچار سوختگی و خشکسالی شده بود. البته باید این موضوع را گفت که ما آن موقع سد سفیدرود را نداشتیم و آن نهرها و شبکهها و کانالهای آبی که به نام سد تاریک بعداً تأسیس شده بود، هنوز تأسیس نشده بود. بنابراین کشاورزی گیلان، کشاورزی ایران، دیمی بود و اگر باران نمیآمد، اکثر این مزارع و محصولات صدمه میدید و همین طور هم شده بود.
در یکی از این ایام، شب جمعه ای بود که گفته بودند امشب -شب جمعه- آقای حجت الاسلام سید محمود روحانی بنیهاشمی که منزلش در جنب مسجد [بادی الله] قرار داشت، برای دعای باران- نه نماز- دعای استثغا، به مسجد خواهند آمد و بعد از نماز مغرب و عشا به منبر خواهند رفت و از خداوند استغاثه خواهند کرد تا شاید رحمت الهی که رحمت واسعه است، مدد کند که این باغات کشاورزی و محصولات کشاورزی و کشاورزان – که اقشار زیادی از این منطقه را تشکیل می دادند- اینها شاد و خوشحال بشوند و سرمایه شان به کلی از دست نرود.
این نکته را هم باید اضافه کنیم که این آقای روحانی، کمتر به مسجد می آمدند. پیرمردی بود حدود نود و پنج شش سال و بیشتر در خانه ساکن بود. ولی سالهای سال اقدامات مفیدی در زمینههای مختلف، بخصوص در زمینه ایجاد مودت و دوستی بین مردم و حل اختلافات مالک و زارع و این نوع کارها کرده بودند و چندین سال هم ایشان مسئول امور قضائی بودند و در جنبش جنگل شرکت داشتند. یک مرد شریف و روحانی پاکی بود. من هم در آن موقع محصل دبیرستان بودم و معمولاً در آن مسجد که کنار منزل ما بود، اکثراً نماز میخواندم. پشت سر امام آن مسجد –مرحوم آشیخ اسدالله اخوان تقوی- نماز جماعت میخواندم. آن شب هم بنده در مسجد بادی الله حضور داشتم که این حادثه را به چشم دیدیم.
مرحوم آیت الله یا حجت الاسلام حاج سید محمود روحانی بی خبر و بدون اطلاع قبلی آمد یک راست رفت منبر و بالای منبر نشست و شروع کرد به دعا و استغاثه و اولین کلمه ای که گفت این بود که «ای مردم، مسلمانان، امشب شب جمعه است و منادی ندا می کند: هل من تائب، هل من مستغفر؟ آیا توبه کنندهای هست؟ استغفارکنندهای در بین شما هست؟ چون شرایط ایجاب می کند، شب جمعه است، شب رحمت است. اگر شما توبه کنید، خداوند تواب رحیم، توبه شما را میپذیرد. علی الله توبه. خداوند در آیهای فرموده که اصلاً توبهپذیری بر خداست. خداوند خیلی توبهپذیر است. مردم اگر به درگاه الهی توبه کنند، خداوند توبهپذیر است و نبایستی ار رحمت الهی محروم ماند.»
همین طور صحبت می کرد. بعد گریه کرد. عجیب گریست به طوری که آن آقای خادم، چراغها را خاموش کرد. مردم همینطور گریستند. زنان، مردان. بعد شروع کرد به وعظ و سخن گفتن و گفت: «ای مردم، اگر میتوانید توبه کنید، از گناهانتان استغفار کنید. امشب شب رحمت است و انشالله ما بتوانیم زودتر نتیجه بگیریم. کشاورزان گیلان در وضع بسیار بسیار ناجوری قرار دارند، باران رحمت اللهی مدتی است که نباریده و این نزولات جوی و رحمانی از اینجا فاصله گرفته.»
(به قول سعدی شیرازی آسمان بر زمین گشت بخیل)
این را گفت و همین جور دوباره گریست و مردم گریستند و گفت «ما برای استثغا آمدیم. هیچ چیز نمی خواهیم. فقط رحمت اللهی شامل حال این مردم کشاورز و زحمتکش بشود. چون چند سال قبل هم این حادثه روی داد و مردم از هستی ساقط شدند، به خصوص کشاورزان فومنات. حالا اطراف رشت هم باغات چای و توتون و مزارع برنج همه آب می خواهند.»
همین حرفها را که میزد یک مرتبه یکی از بیرون فریاد زد: «باران! باران! دارد می آید مثل سیل.» جماعت بیرون مسجد بیش از جماعتی بودند که در داخل مسجد حضور داشتند. این را من عیناً مشاهده کردم. شاهد عینی هستم. دقیقاً در تابستان سال ۲۳ بود. بعد از این حادثه عده زیادی از جمعیتی که در مسجد بودند، هجوم آوردند به منبرو لباس و عبا و قبای آقا را تکه تکه کردند که به عنوان میمنت و تبرک بردارند. چون حادثه عجیبی بود برای اینها. معمولاً علما میرفتند بیرون از شهر، عده زیادی هم با اینها میرفتند و نماز باران میخواندند و بعداً باران هم میآمد. ولی این بار در خود مسجد، آقا دعا کرد و دعایش مستجاب شد.
این نکته را هم عرض کنم که مرحوم حجت الاسلام یا آیت الله سید محمود روحانی، داماد مجتهد معروف رشت، آشیخ محمد خمامی بوده و ایشان جد مادری دکتر عنایت الله رضا است و خود دکتر رضا بعداً به من گفت که «آقا! معجزه دومی که آن شب روی داد، این بود که جماعتی از اصحاب مسجد بادی الله آقا را بغلکنان گرفتند، بردند منزل و از دست آن اهالی که هجوم آورده بودند … نجات دادند.»
مرحوم آقا بعد از چند هفته ای به عتبات سفر کردند. شش ماه به نجف و کربلا رفتند و بعد برگشتد، در قزوین به رحمت الهی پیوستند. یعنی در اواخر همان سال ۱۳۲۳ ایشان در قزوین فوت کردند که بعد جنازه را دو مرتبه به عتبات بردند و در آنجا دفن کردند. به قول معروف عاش سعیدا و مات سعیدا.
این مرحوم، خدمگزار بود و در رفع اختلافات و در حل مشکلات قضائی بسیار بسیار صاحب تجربه و صاحب اجتهاد بود و یک کناب هم نوشت در اوایل جنبش مشروطه به نام کتابچه تسویه حقوق که رابطه بین مالک و زارع و اختلافاتی که بین آنها هست و علل و موجبات آن اختلافات و راه حلهای پی در پیای که ایشان پیشنهاد کرده و داده، [در آن توضیح داده شده است]. این کتابچه مدتها از بین رفته بود و بعد دوباره پیدا شد و من این کتابچه را [در مجله ره آورد گیل] چاپ کردم. این را [بازیل نیکیتین] سرکنسول روس [هنگامی که] قیام مشروطه شده بود یعنی ۱۹۰۶ میلادی با خود برده بود به روسیه و با افزودن مقداری اطلاعات دیگر درباره روابط کشاورز و مالک یا مالک و زارع و یا همان سیستم ارباب رعیتی سابق، رساله دانشگاهی خودش کرد و در آنجا چاپ شد.
در این ماه شهریور ۱۳۹۳ که چندین ماه است ما از این رحمت الهی بی بهره هستیم، ما آرزو میکنیم، استدعا میکنیم، استغاثه می کنیم، که به یمن اجابت دعای آقا و روحانیون و اهالی مؤمنی که آن شب دست به دعا برداشته بودند، انشالله ما هم بزودی زود این معجزه را ببینیم و رحمت بفرستیم برای آن درگذشتگانی که هفتاد سال پیش درخواست باران کرده بودند و خواست و تقاضای آنها مورد اجابت درگاه الهی قرار گرفت.
.
———————-
[۱] . گرانی و کمبود برنج در وقایع شهریور۱۳۲۰، عبدالکریم گلشنی و فریدون نوزاد، بلور، رشت، ۱۳۸۶، اول، ص۸۶-۹۱؛ گلشن تاریخ، ج۱، عبدالکریم گلشنی، شاپیکان، تهران، اول، ۱۳۹۴، ص۳۵۰-۳۵۴٫