محسن رضایی از شهید نامجوی می گوید
شهید نامجو هم که اوایل تشکیل سپاه از طریق شهید کلاهدوز با او آشنا شدم، ایشان شهید کلاهدوز و جمعی از افسران ارتش، قبل از انقلاب با هم رابطه داشتند و اینطور که شهید کلاهدوز برای من تعریف کرد، آن انفجاری که قبل از انقلاب در لشگر گارد در تهران صورت گرفت. در غذاخوری افسران، […]
شهید نامجو هم که اوایل تشکیل سپاه از طریق شهید کلاهدوز با او آشنا شدم، ایشان شهید کلاهدوز و جمعی از افسران ارتش، قبل از انقلاب با هم رابطه داشتند و اینطور که شهید کلاهدوز برای من تعریف کرد، آن انفجاری که قبل از انقلاب در لشگر گارد در تهران صورت گرفت. در غذاخوری افسران، توسط دوستان این دو نفر صورت گرفت. اعلامیه هم پخش میکردند.
البته ارتش حتی تا خانوادههای نزدیک افرادش را کنترل میکرد. اگر فردی مذهبی داخل اینها بود یا از نیرو های انقلابی بود، سعی میکردند با احتیاط با آنها برخورد کنند ولی حادثه انقلاب نشان داد که فطرت ارتش هم فطرت مردم ایران بوده است و منهای سران بالا که حالت سرسپردگی داشتند. توده اصلی ارتش به مردم پیوست ولی خوب مردم پیش گامتر از ارتش بودند.
شهید نامجود ابتدا فرمانده دانشکده افسری شدند که بسیار مهم بود، چون افسران آینده را باید تربیت میکردند. تجربه ایشان خیلی هم زیاد نبود که قبل از انقلاب میدان زیادی برای بروز خلاقیتهایش داشته باشد. در همان اولین دوره، ایشان که یک گروه از افسران را برای آموزش انتخاب کردند، بسیار خوب عمل کردند و این خود در اولین سان رژهای که گذاشتند نشان داد. شهید نامجو خیلی خوب درخشید و خیلی سریع خودش را نشان داد. از جمله کارهای مهم دیگر این بود که افسران قدیم ارتش، نسبت به تشکیل سپاه ذهنیت داشتند؛ مخصوصا در زمان بنیصدر یک جو منفی نسبت به سپاه درست شده بود. شهید نامجو با آن روحیه انقلابی که داشت، با ارتباطی که با ما و شهید کلاهدوز برقرار میکرد، امکاناتی را که میخواستیم، از ارتش میآورد و به سپاه میداد، مثلا دو تا پادگان در اختیار ما گذاشت، بعد هم در زمان جنگ که در جنوب وضعیت ناگواری بود، حضور پیدا میکرد و شرکت داشت.
منبع: www.shohada.gov.ir